Home خانه

سلطان علاوالدین خلجی و پدماوتی ملکه چیتورهند

سلطان علاوالدین خلجی و پدماوتی ملکه چیتورهند

نویسنده: استاد شاه محمود محمود

Sulta Alawdin 400 مقدمه :
تاریخ نه تنها سرگذشت شاهان و جنگ ها و لشکر کشی ها و شهه اسپان ورعد و برق شمشیر ها و تیر و کمان و پیکان و نیزه ها و آتش منجنیق ها و مانند امروز در تلاش بدست آوردن ثروت و گنجینه ای انباشته در خزاین سلاطین و معابد میباشد ؛ بلکه نقش مردم در اعمار قلعه ها و شهر ها و اقتصاد وزراعت و مالیات و امثال آن ، کشتار، فرار و مهاجرت و خون و آتش و ویرانی ها را همچنان در بر دارد .
بخش دیگر این سرگذشت ها خشک و کسل کننده تاریخ؛ زندگی خصوصی وعشق و محبت سلاطین و شاهان است . ادبآ، شعرآ و مؤرخین این ظرافت های امرآ و شاهان را رنگ و روغن نموده و با اشعار و نوشته های خویش پرداز داده اند.

یکی از همان سرگذشت های عشقی داستان پدماوتی ملکه چیتور و سلطان علاؤالدین خلجی است که در ابیات هندی، اردو، فارسی - دری و بنگالی و راچپوتی و انگلیسی راه یافته است. زبان و ادبیات فارسی - دری که در سلطنت دهلی؛ احتمالا" زبان عمومی شمال هند بود ؛ بیشتر از همه داستان پدماوتی و سلطان خلجی را در زیر سایه خویش پرورده است از جمله : داستان پدماوت از عبدالشکور بزمی؛عہد جہانگیری (1618ء)، مثنوی شمع و پروانہ از عاقل خان رازی (1658ء) ، مثنوی حسن و عشق از حسام الدین (1660ء)، مثنوی پدماوت از حسن غازانه ، "فرح بخش" از لچمن رام متوطن ابراهیم اباد 1217ھ (نثری فارسی ترجمہ مثنوی شمع و پروانہ)، خلاصہ 'فرح بخش از نواب ضیاءالدین احمد خان ، قصص پدماوت از حسین غزنوی (عہد فرخ سیر)، تحفۃ القلوب، نثری ترجمہ از رای گوبند منشی 1652ء، گلے ختمی از سید محمد عشرتی 1698ء ، مثنوی بوستان سخن، قلمی۔ 1629ء ، ہنگامۂ عشق از منشی آنند رام مخلص 1152ھ ق، قصۂ پدمنی قلمی (مثنوی) مجہول المولف درکتابخانۂ سلطان ٹیپو والئ میسور۔ قصۂ رتن و پدم، مجہول المؤلف در کتاب خانۂ آصفیہ، حیدرآباد دکن .(1 ) . به همین ترتیب این داستان به زبان اردو در چند عنوان کتاب تحریر یافته است . در حالیکه اولین کسی که پدماوتی را انشاء و ایجاد نمود ؛ ملک محمد جایسی ( 906 - 999 هـ ق = 1500 - 1591 م ) نخستین و بهترین سراینده این داستان است که در زمان سلطنت شیرشاه سوری ( 945 - 952 هـ ق = 1538 - 1545 م ) در سال 947 هـ ق = 41 - 1540 م داستان پدماوت را به زبان هندی در 6000 بیت به نظم درآورد. داستان پدماوت که جایسی آنرا به نظم دراورد عالی ترین شاهکار ادبیات هندی است .
اما داستان علاؤالدین و پدماوتی !
امروز هنگامه و سروصدا های فلم هندی « پدماوتی » به خاطر ناموس داری زن راچپوت زندگی هنرمندان نقش اول و کارگردان فلم را به مخاطره انداخته است. و هیچگونه توجه ایی به سلطان خلجی ندارند که چگونه بی رحمانه چهره او را مسخ نموده و از او سلطان قهار و غاصب و جبار تمثیل نموده است . در حالیکه سلطان علاؤالدین خلجی از بزرگترین شاهان سلطنت دهلی است که خدماتی نمایانی در هند انجام داده است .
اولین مصنف داستان پدماوتی محمد جایسی سرچشمه همه داستانهای پدماوت بعدی است که در ادبیات اردو و فارسی - دری راه یافت . به خصوص ادبیات فارسی - دری در مشهور نمودن این داستان سهم به سزایی داشته است . اولین شاعری که این داستان را به نظم درآورد ملا عبدالشکور بزمی پسر منور است . وی در سال 1001 هـ ق = 1592 م در کرج گچرات متولد گردید و در سال 1073 هـ ق = 3 - 1662 م درگذشت . مثنوی که بزمی سرود شامل 3013 بیت می باشد.
داستان پدماوتی از کشور سیلان یا سرلانکا امروزی آغاز میگردد . در سیلان پادشاهی به نام گندروسین با دختری به نهایت زیبا و ملیح به نام « پدماوتی» زندگی داشت. پدماوتی طوطی ای محبوبی به نام هیرامن داشت که مورد حسد پادشاه بود . بنا" روزی پدماوتی به حمام بود طوطی از قفس رها شد و فرار نمود. بعدا" یکی از برهمنان آنرا پیدا کرد به پادشاه چیتور به نام رتن سین فروخت.
طوطی با مهارت که داشت زن رتن سین که ناگمتی نام داشت مخاطب قرار داده و شروع به تعریف از زیبایی پدماوتی نمود. از شنیدن این داستان حسادت ناگمتی برانگیخته شد و تصمیم گرفت تا طوطی را از بین بردارد. بالاخره طوطی از زیبایی پدماوتی برای رتن سین تعریف کرد. پس از شنیدن این داستان رتن سین عاشق پدماوتی گردید، طوری که شهر و دیار خود را ترک کرده به صورت گذایی به طرف سیلان حرکت نمود و در این سفر شانزده هزار سرباز که آنهم به شکل گدا بودند با خود همراه برد. در سیلان رتن سین ، پدماوتی را در معبدی دید و از خود بیخود گردیدوقتی که کمی به خود آمد طوطی را برای پدماوتی فرستاد و نوشت : ای کعبه دل من رخ چو ماهت .... محراب من ابروی سیاهت
و پدماوتی جواب داد: جز کشتن خلق نیست کارم ... صدچون تو شهیدغمزه دارم
پادشاه سیلان از وجود رتن سین و سربازانش آگاه شده و دستور اعدام آنان را صادر کرد ولی بعدا" از انجام حکم خود منصرف گردید و با ازدواج دخترش موافقت کرد و رتن سین به این ترتیب به وصال محبوب خود رسید. عبدالشکور بزمی در مثنوی خویش اولین شب وصال رتن سین و پدماوتی را با آزادگی کامل و بدون ابهام شرح داده است . رتن سین بعد از ازدواج به چیتور مراجعت نمود و در کنار ناگمتی و پدماوتی به زندگی شیرین و سعادتمندانه ادامه داد.
اما بخش دیگر این داستان که جنبه تاریخی دارد و با تخیل آمیخته شده است. یکی از برهنمنان به نام رگو که از چیتور تبعید شده بود زیبایی پیش از حد پدماوتی را برای سلطان علاؤالدین خلجی تعریف کرد. علاؤالدین عاشق پدماوتی شد و به شهر چیتور حمله کرد. رتن سین به طرز خاینانه ای دستگیر و به دهلی آورده شد ، ولی بعدها توسط سربازان و درباریان زیرک خود نجات یافت.
راجه دیوپال از غیبت رتن سین سوء استفاده کرده، سعی نمود که با پدماوتی نزد عشق ببازد ولی رتن سین در بازگشت رقیب خود را از میان برد و دراین مبارزه زخم مهلکی برداشته به چیتور برگشته ؛ درگذشت و پدماوتی هم « ستی » خودسوزی را اجرآ نمود. وقتی علاؤالدین به چیتور رسید پدماوتی رسم « ستی » را اجرا کرده بود. ( 2) و دست خالی برگشت و حکمروایی چیتور را به خواهرزاده رتن سین داد و موصوف تا زمان که علاؤالدین خلجی حیات داشت؛ وفادار باقی ماند و خراج می پرداخت .
بقیه ادامه دارد ....